کد مطلب:316815
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:151
برایم روضه ی حضرت اباالفضل بخوان
آقای سید حمید میرعباسی كه یكی از موثقین می باشد و هم اكنون به عنوان مسئول كتابخانه ی مسجد مقدس جمكران مشغول به فعالیت می باشند برای مؤلف نقل نمودند كه:
حدود 28 سال پیش كه در كشور عراق و در نجف اشرف سكونت داشتیم، بر خود واجب می دانستم كه هر سال در ایام زیارتی مخصوصه به كربلای معلا سفر كنم.
در آن سال نیز طبق روال هر ساله و در ایام زیارت مخصوصه به كربلا سفر نمودم ولی چون پول كمی با خود داشتم برای برگشتن دچار مشكل شدم و چون با خانواده هم رفته بودم نمی توانستم پیاده برگردم زیرا خانواده ام همراه من بودند، از طرفی آشنایی هم نداشتم كه از او پول قرض كنم و خجالت می كشیدم كه به دیگری نیز اظهار نمایم.
در حالی كه بسیار ناراحت و افسرده بودم، پیش خود می گفتم كه چه كنم و به چه نحوی هزینه ی سفر را فراهم نمایم در همین حال به صحن و سرای باصفای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام رسیدم و به زبان حال خدمت ایشان عرض كردم كه آقا، ما برای زیارت برادر بزرگوارتان و شما به این سفر آمدیم، نپسندید كه این گونه بیچاره و مستأصل گردیم.
هنوز حرفم با آقا قمر بنی هاشم علیه السلام تمام نشده بود كه شخصی به كنارم آمد و از من درخواست نمود كه برایش روضه ی حضرت عباس علیه السلام را بخوانم و وقتی كه روضه تمام شد مبلغی كه به من داد همان
[ صفحه 173]
بود كه از حضرت تقاضا نموده بودم.
عباس آنكه در محنش آسمان گریست
دل در عزاش خون شد و با چشم جان گریست
آنجا كه دیدگان فلك بارد اشك و خون
در خورد ماتم و غم او كی توان گریست
چون پاره گشت مشك ز تیر جفای خصم
بر آب رفته ساقی لب تشنگان گریست
دستش جدا ز پیكر و چشمش نشان تیر
دور از فغان و العطش كودكان گریست
از دیدن سكینه چو شرم حضور داشت
پیچید رخ ز خیمه گه و آن زمان گریست
مرگ از خدای كرد طلب چون بریخت آب
خم شد ز ناامیدی و از سوز جان گریست
بی دست سرنگون به زمین شد، ز صدر زین
زین غصه همنوای زمین، آسمان گریست
آمد حسین و آن سر خونین به برگرفت
با قامتی خمیده تر از هر كمان گریست
باب الحوائج است اباالفضل، ای «فراز»
باید كه خالصانه بر آن قهرمان گریست
شعر از سید تقی قریشی «فراز»
[ صفحه 174]